عروس چمن مریم تابناک


گرو برده از نو عروسان خاک

که او را به جز سادگی مایه نیست


نکو روی محتاج پیرایه نیست

به رخ نور محض و به تن سیم ناب


به صافی چو اشک و به پاکی چو آب

به روشندلی قطره شبنم است


به پاکیزگی دامن مریم است

چنان نازک اندام و سیمینه تن


که سیمین تن نازک اندام من

سخنها کند با من از روی دوست


ز گیسوی او بشنوم بویدوست

به رخساره چون نازنین من است


نشانی ز ناز آفرین من است

بود جان ما سرخوش از جام او


که ما را گلی هست همنام او

گل من نه تنها بدان رنگ و بوست


که پاکیزه دامان پاکیزه خوست

قضا چون زند جام عمرم به سنگ


به داغم شوددیده ها لاله رنگ

به خاک سیه چون شود منزلم


بود داغ آن سیمتن بر دلم

بهاران چو گل از چمن بردمد


گل مریم از خاک من بردمد

نوازد دل و جان غمناک را


پر از بوی مریم کند خاک را